سرخط خبرها

جعفر یاحقی: انجام دادن بعضی کارها دیوانگی می خواهد

  • کد خبر: ۳۲۲۱۵۱
  • ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۸
جعفر یاحقی: انجام دادن بعضی کارها دیوانگی می خواهد
دیرپاترین و مستمرترین تلاشی که از سال ۱۳۷۷ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد، برگزاری روز بزرگداشت فردوسی در ۲۵اردیبهشت هر سال است.

مجید خاکپور | شهرآرانیوز؛ فردوسی، در همیشه تاریخِ پس از سرایش «شاهنامه»، چه در زمان حیات و حضورش و چه پس از آن و تا امروز، مورد ستایش و احترام بوده است، و البته انکار و اتهام؛ هرکسی از ظن خود، ادیب و متشرع و مفتی و محتسب، هر یک به دلیل و بغضی، از سیاست تا حسادت، فردوسی و «شاهنامه» را نفی و رد می‌کرد.

اما «سعی بی فایده» می‌کردند و «عِرض خود» می‌بردند، که شکوه «شاهنامه» چشمگیرتر از آن بود که غبار گیرد یا به فراموشی رود. فردوسی را در هنگام بودنش بزرگ می‌داشتند و پس از آن نیز. شاخص ترینِ تلاش‌های معاصر ساخت آرامگاهی درخور برای او و برگزاری کنگره «هزاره فردوسی» در سال۱۳۱۳ به مناسبت هزارمین سال تولد او بود. این قدردانی و تکریم در دوره معاصر، در سال‌های مختلف، پیش و پس از انقلاب و به اشکال مختلف برقرار بوده است، گاهی منظم و بیشتر و گاهی کمتر.

اما دیرپاترین و مستمرترین تلاشی که از سال ۱۳۷۷ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد، برگزاری روز بزرگداشت فردوسی در ۲۵اردیبهشت هر سال است. هرچند نقد‌هایی به این بزرگداشت وارد شده است (از انتخاب روز که ــ مثلا ــ منتسب به زادروز فردوسی یا آغاز و پایان سرایش «شاهنامه» نیست تا وضع کیفی مقالات همایش و مشخص نبودن دلیل اهدای نشان «فردوسی» به برخی اشخاص)، بیش از ربع قرن برگزاری چنین همایشی، که توانسته بزرگ‌ترین شاهنامه شناسان ایران و جهان را در مشهد گرد آوَرَد و زمینه ساز کار‌هایی بزرگ و مانا شود، ستودنی و قابل احترام است. محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد، مصحح و شاهنامه شناس، بیشترین نقش و همت را دراین میان داشته است.

به تازگی، کتابی با عنوان «۲۵سال» با زیرعنوان «گزارش تفصیلی و تحلیلی از ربع قرن برگزاری روز بزرگداشت فردوسی» به همت حامد مهراد و همکاران او منتشر شده است که گزارشی است جامع از این رویداد از ابتدا تا سال۱۴۰۱. به مناسبت انتشار این کتاب، با محمدجعفر یاحقی گفت وگویی کرده‌ایم درباره چندوچون این همایش طی این سال ها، و، چون و چراها، و برخی نقد‌ها به آن. این گفت‌و‌گو جز با یاری حامد مهراد به انجام نمی‌رسید.

در مقدمه شما و در سطر اول پیشگفتار آقای مهراد، به رنجی اشاره می‌شود که تعیین و برپایی و ادامه دادن روز بزرگداشت فردوسی داشته است. کمی بیشتر درباره آنچه سبب این رنج شده توضیح بدهید. ازچه رو بوده و چرا؟

این رنج مراحل و زمینه‌هایی داشته است: در قدم اول، توجیه مسئولان و نهاد‌های ذیربط برای بزرگداشت دشواری‌های خاص خودش را داشت؛ مشخص کردن خود روز بزرگداشت [یعنی ۲۵اردیبهشت]و قبولاندن آن به مسئولان هم مشکل دیگری بود که در جا‌های مختلف و همین کتاب به آن اشاره شده است؛ بعد، مسئله تأمین بودجه و برگزاری و هماهنگی بین دستگاه‌ها بود که خیلی آسان صورت نمی‌گرفت؛ و ــ از همه مهم ترــ اعمال سلیقه‌های خاصی بود که بعضی نهاد‌ها یا اشخاص داشتند و دائما با منویاتی که ما برای برگزاری همایش داشتیم در تضاد قرار می‌گرفت و ما باید یک راه میان بر و ترکیبی پیدا می‌کردیم، و این خالی از دشواری نبود. در سال‌های اخیر هم که اعمال سلیقه‌ها بیشتر شده بود، خودبه خود باعث کناره گرفتن ما از بعضی مسائل و ــ به هرحال ــ عدم همکاری تلویحی با مسئله بود.

از فعالیت‌هایی که برای بزرگداشت فردوسی یا توجه به او و «شاهنامه» شده، یکی هم ایده و اندیشه تأسیس «ایران سرای فردوسی» به پیشنهاد زنده یاد محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۷۰ بوده که گویا، باوجودهمه ظرفیت‌ها و آمادگی‌های مادی و معنوی لازم و پای کارآمدن شخصیت‌های شاخص فرهنگی، اجازه فعالیت نمی‌گیرد. می‌توانید کمی درباره ممانعت از این اقدام و چرایی آن برای ما بگویید؟

بله؛ جرقه این کار در سال۱۳۷۰ زده شد. زمانی که آقای دکتر اسلامی برای مراسم سالگرد درگذشت شادروان دکتر غلامحسین یوسفی به مشهد آمده بود، با ایشان، با اتومبیل من، به آرامگاه فردوسی رفتیم، و آنجا وضع بسیار اسفناک آرامگاه باعث شد ایشان بسیار متأثر شود؛ ما هم متأثر بودیم.

در برگشت، ایشان گفت: «من باید چیزی بنویسم و اعتراض کنم به این قضیه» که مقاله‌ای نوشتند که یک ماه بعدش در روزنامه «اطلاعات» منتشر شد و آنجا پیشنهاد کردند که «چون دولت کاری برای فردوسی نمی‌کند، من خودم دست به کار می‌شوم و کمک می‌گیرم از ایران دوستان برای آبادان کردن منطقه توس و درآوردن منطقه توس و آرامگاه از این وضعیت». 

این بود که ایشان به فکر افتاد مؤسسه‌ای مردم نهاد تأسیس کند، و اسمش را هم گذاشته بود «ایران سرای فردوسی»؛ و بعد هیئت امنایی برای آن درست کردند که تعداد بیشتر آن در تهران بودند و یکی-دو نفر هم در مشهد، و جلساتشان هم گاهی در مشهد برگزار می‌شد. اما اینکه چرا پذیرفته نشد، به نظر من، شرایط سیاسی و فرهنگی خاص آن روزگار بود و افراد و اشخاصی که به عنوان هیئت مؤسس کاندیدا شده بودند و مطرح بودند، و در درجه اول تمایلات و گرایشات خاص خود دکتر اسلامی ندوشن که ایران گرایی زیادی داشت، و خراسان همیشه با این موضوع مسئله داشته است.

این بود که با تأسیس این «ایران سرا» موافقت نشد و پس از مدتی به کار خودش خاتمه داد. مجله «هستی» را مدتی منتشر کردند که در آن مجله بسیاری از آرمان‌ها و آرزو‌های «ایران سرای فردوسی»، به ویژه در شماره‌های نخستینش، چاپ شده است. و، چون قانونا موافقت نشد، ایشان از این کار صرف نظر کرد و نتوانست کار را پیش ببرد، درحالی که ایرانیان داخل و خارج از کشور بسیار استقبال کردند و حتی کمک‌های زیادی هم قرار بود بکنند که با عدم تشکیل این مؤسسه آن کمک‌ها هم ارائه نشد.

 شرح این ماجرا‌ها در پیش شماره فصلنامه «هستی» مفصل آمده است و حتی کسانی که تأیید کردند نامشان آنجا هست، که اگر کسی خواست، می‌تواند به آن مراجعه کند. بعد، سعی کردیم بعضی از آن کار‌ها را خیلی مختصر درحد توان و مقدورات در «خردسرای فردوسی» انجام دهیم.

به خود بزرگداشت برگردیم. از سال۱۳۸۲ که ششمین دوره برپایی بزرگداشت است، دریافت مقاله هم اضافه می‌شود. نگاهی به آمار حاکی از سیر صعودی شمار مقالات ارسالی به همایش است؛ مثلا، در سال ۹۰، ۱۴۴مقاله فقط به همایش مشهد می‌رسد. اینجا بحث کیفی و افت سطح مقالات مطرح می‌شود، نکته‌ای که استادان و شاهنامه شناسانی که در پایان کتاب مصاحبه‌ای از آنان منتشر شده نیز به آن اشاره و پذیرفتن مقاله بدون رعایت داوری سخت گیرانه را نقد کرده‌اند. برای این مهم فکری شده است؟

ماجرای دریافت مقاله و اساسا نحوه برگزاری بزرگداشت فردوسی این جور بود که از سال‌های نخست، یعنی از سال‌های ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ که من در ایران بودم، بیشتر دعوت می‌کردیم از چند نفر برای سخنرانی، و فراخوان عمومی نبود. بعد، من به مدت سه سال در ایران نبودم و دوستان، به توصیه بنده، در مرکز «خراسان شناسی» مراسم را با دعوت از چند سخنران برگزار می‌کردند و خیلی عرض وطولی نداشت. از سال۱۳۸۲ که خودم به ایران برگشتم و درواقع سکان کار را به دست گرفتم، کار را کمی گسترش دادیم.

در سال‌های نخستین، تعداد مقالات اندک بود و حتی اصل بعضی مقالات را هم نمی‌توانستیم چاپ کنیم و چکیده مقاله‌ها چاپ می‌شد، اما تعدادی از شخصیت‌های نام آور و سرشناس و شماری از دانشجویان تخصصی و استادان مشارکت می‌کردند. به تدریج، گسترش پیدا کرد و ضرورتِ عمومیتِ کار خودش را نشان داد. خب، فردوسی قبلا در حوزه‌های تخصصی و دانشگاهی مطرح بود و کم کم داشت بین مردم رسوخ می‌کرد، و باید رسوخ می‌کرد؛ بنابراین، کیفیت همایش‌ها هم قدری می‌بایست برای مشارکت نسل جوان‌تر و کم تخصص‌تر تعدیل می‌شد.

بنابراین، به صورت فراخوان اعلام کردیم؛ و این فراخوان‌ها طبیعتا این آفت را دارد که همه مقالات یکدست نیست و، به ویژه از زمانی که تأکید وزارت علوم برای ضرورت داشتن مقاله برای دانشجویان دوره‌های تخصصی و دکترا مطرح شد، طبیعتا، مقالات دانشجویی و مقالات ضعیف‌تر ناگزیر عرضه می‌شد. ما، برای اینکه راه را نبندیم و راه پیشرفت را برای اندک شمار دانشجویان بااستعداد باز بگذاریم، این‌ها را می‌پذیرفتیم و درحدی هم چاپ می‌کردیم؛ البته بسیاری از مقالات هم در کمیته‌های اجرایی رد می‌شد.

آن‌هایی که چاپ کردیم نسبتا بهتر بود و، چون وسعت کار زیادتر شده بود، طبیعتا، امکان دقت فراوان نبود، و مقداری هم جنبه تشویق داشت برای دانشجویان و محققان جوان‌تر و کم نام‌تر که پایمال نشوند در بین افراد متخصص و سرشناس. ازاین جهت، به آن‌ها هم میدان دادیم و گسترش کار صورت گرفت که از نظر کیفی افت داشت.

طبیعی است: یا ما باید جانب عمومیت و تشویقیِ کار را برای نسل جوان می‌گرفتیم یا فقط به کیفیت اکتفا می‌کردیم که چهار-پنج مقاله بیشتر عاید نمی‌شد. این است که ما قسمت اول را برگزیدیم که عمومیت پیدا کند و گمان می‌کنیم وسعتی که پیدا کرده ناشی از همین آسان گیری است.

طبیعی است که در چنین کاری شکست و ریخت‌ها وجود دارد، به خصوص که استادان پیشکسوت و توانمند نه فراغت لازم را داشتند و نه برایشان جاذبه داشت که در این جلسات شرکت کنند؛ بنابراین، تعداد مقالات قوی و درجه یک کمتر می‌شد. تفکیک این‌ها هم خیلی معقول نبود که مقالات استادان و متخصصان را جدا کنیم و مقالات عمومی را در سطح پایین تری منتشر کنیم، برای اینکه نوعی بی احترامی به فضای کار بود.

به این مسئله و مشکل واقف هستیم، اما برای هدفی که داشتیم چاره‌ای نداشتیم. باوجوداین، در کتاب هم اشاره شده است که برخی از مقالات جریان ساز، مثل مقاله معرفی نسخه سن ژوزف، نخستین بار در همین همایش‌ها مطرح شده‌اند یا بسیاری از شخصیت‌های جریان ساز که هیچ همایشی شرکت نمی‌کردند در این همایش حاضر می‌شدند؛ از مرحوم ایرج افشار گرفته تا تقریبا تمام شاهنامه شناسان برجسته کشور حداقل یک بار در این همایش حاضر بودند و بسیاری مهمان ثابت این همایش بودند.

آیا پایگاه یا سایتی هست که مقالات همایش، همه، در آنجا تجمیع شده و دردسترس همگان باشد؟

در سال‌های آغازین که پایگاه اینترنتی وجود نداشت؛ بعد هم ما پایگاه جداگانه‌ای نداشتیم. اما در همین کتاب «۲۵سال» فهرست مقالات یک جا جمع شده است؛ شماری از مقالات نیز در پایگاه‌هایی مانند «سیویلیکا» موجود است.

از سال ۱۳۹۳، نشان «فردوسی» نیز به بزرگداشت اضافه می‌شود. یکی از نقد‌ها یا سؤالاتی که درباره نشان فردوسی مطرح است درباب انتخاب برخی شخصیت‌ها برای دریافت این نشان مهم در سال‌های اخیر است. درباره اینکه نشان «فردوسی» به چه اشخاصی داده شود چه گروه یا کسانی تصمیم می‌گیرند؟ آیا ترکیب داوران یا گزینش گران ثابت بوده یا متغیر است؟ از بیرون هم سفارشی می‌شود؟

حقیقتش این کار در سال‌های اول سامان فنی و درستی نداشت. سال‌های اول که پیشنهاد شد نشان «فردوسی» بدهیم، با توافق و کدخدامنشی و پیشنهاد ما و با مشورت همکاران و دوستان در «خردسرای فردوسی»، با وزارت ارشاد که بانی اصلی این نشان بود به توافق می‌رسیدیم که چه افرادی نشان «فردوسی» را بگیرند، و، چنان که ملاحظه کرده‌اید، در سه-چهار گرایش نشان داده می‌شد.

معمولا، با کدخدامنشی این کار صورت می‌گرفت و ژوری خاصی نداشت و بسته به اشتهار و شهرت و میزان اعتبار آن افراد و میزان شناختی که ما از بیرون از افراد داشتیم صورت می‌گرفت و خیلی سازوکار مدون و مشابه بقیه جشنواره‌ها که هیئت ژوری دارد و بیانیه صادر می‌کنند و طبق روال ارزیابی می‌شود نبود؛ بیشتر پیشنهادی بود و با توافقْ کار‌ها صورت می‌گرفت.

سفارش به معنای «فشار» تا یک مدتی نبود، ولی خب پیشنهاد می‌دادند که این‌ها هستند؛ ما هم بررسی می‌کردیم که ممکن است درست باشد و، اگر بود، تأیید می‌کردیم. اما سال‌های آخر چرا؛ سال‌های آخر کاملا پیشنهادی بود و یکی از عواملی که نتوانستیم یکی-دو سال اخیر همکاری بکنیم پیشنهاد‌هایی بود که ما ضرورتی در آن نمی‌دیدیم.

سازمان‌ها و دستگاه‌هایی مانند شهرداری، میراث و ارشاد چه نقشی داشته‌اند و می‌توانند داشته باشند؛ شکل مطلوب حضور آنان چطور است؟ آیا اصلا باید دخالت مستقیمی داشته باشند؟

ما چاره‌ای نداشتیم که همکاری آن‌ها را جلب کنیم. معمولا، بودجه کار را این دستگاه‌ها می‌دادند: شهرداری، اداره ارشاد، سازمان میراث فرهنگی که میزبان اصلی بود که کار باید با دخالت آن انجام می‌شد. حتی یک سال، در سال۹۸ که عنوان همایش در آن سال «شاهنامه در گذرگاه ابریشم» بود، مراسم با حمایت شورای شهر وقت و به کلی با هزینه شهرداری مشهد برگزار شد که خیلی هم باشکوه بود. بنابراین، ناگزیر از این کار هستیم، چون بودجه‌ای برای این کار نداشتیم؛ و دخالت آ ن‌ها ماهیتا هم درست است. ارشاد و میراث که باید حضور می‌داشتند، اما مشارکت شهرداری جنبه همکاری و پشتیبانی مالی داشت.

به نظر خود شما، مهم‌ترین و پربارترین دوره‌های برگزاری کدام‌ها بوده و چرا؟

به دو معنی می‌توانم پربار یا کم بار را بگویم: ازجهت حضور شاهنامه شناسان و چهره‌ها و شخصیت‌های مهم سرنوشت ساز، سال۱۳۸۵ مهم‌ترین همایش بود، برای اینکه جمعی از شاهنامه شناسان دنیا در همایش شرکت کرده بودند که صورت خاصی هم داشت. عنوان همایش «متن پژوهی شاهنامه: از شیراز تا توس» بود که یک روز از همایش را در شیراز برگزار کردیم و دو روز را هم در مشهد.

معروف‌ترین چهره‌های شاهنامه شناسی دنیا از کشور‌های مختلف و ایران هم در این همایش حضور داشتند: ایرج افشار، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمود امیدسالار، عزیزا... جوینی، ابوالفضل خطیبی، منصور رستگارفسایی، کوروش کمالی سروستانی، مصطفی جیحونی، سجاد آیدنلو، محمدرضا راشدمحصل، محمد دبیرسیاقی، میرجلال الدین کزازی، جلال خالقی مطلق، و، از کشور‌های خارجی، از روسیه محمد نوری عثمانف، از تاجیکستان رسول هادی زاده و علی محمدی، از هندوستان چندر شیکهر و از ترکیه جلال اینال. از این جهتِ اعتبار، همایش سال۸۵ مهم‌ترین بود و ازجهت کیفیت کار و مقالات هم سال ۹۵، که عنوان همایش «شاهنامه پس از شاهنامه» بود، از پربارترین همایش‌هایی بود که برگزار کردیم.

یکی از دغدغه‌های مهمِ مشخص کردن روزی برای بزرگداشت فردوسی و بزرگانی مانند او توجه دادن جامعه به مشاهیر تاریخ و فرهنگ خودشان است. به نظر شما، چطور می‌توان روزی را از صِرف ثبت در تقویم فراتر برد و آن را در حافظه فرهنگی مردم تثبیت کرد یا سبب شد که آن‌ها بیش ازپیش به داشته‌های خود توجه نشان دهند؟

در درجه اول، ظرفیت آن شخصیت است که چقدر عمومیت و لیاقت و شایستگی آن را داشته باشد که در بین مردم رواج پیدا کند؛ در درجه دوم، آدمی عاشق و دیوانه و ازخودگذشته‌ می‌خواهد که آستین‌ها را بالا بزند و از آن کار‌هایی بکند که ما کردیم. خوشبختانه، فردوسی ظرفیت بالایی برای این کار داشت و ما هم سعی کردیم با همین همایش‌ها و دست وپازدن‌ها کاری بکنیم.

الآن، ۲۵اردیبهشت هنگامه‌ای در کشور برپا می‌شود؛ نه تنها در کشور، که در خارج از کشور هم به آن توجه می‌شود. پارسال، در حضور آقای حدادعادل و وزیر ارشاد، در جلسه‌ای در کتابخانه ملی، گفتم این غلغله‌ای که هست ــ به هرحال ــ یک روزی از صفر شروع شده است. وقتی می‌خواستیم شروع کنیم، هی «چرا» می‌آوردند و می‌گفتند چه اهمیتی دارد، چرا این روز، چرا بزرگداشت، و چرا‌های دیگر. این قدر «چرا» پاسخ گفتیم که توانستیم حر فمان را به کرسی بنشانیم. همیشه باید کسی باشد که آستین‌ها را بالا بزند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->